آموزه های وارن بافت – به ثروت رسیدن وثروتمند ماندن (قسمت نهم و دهم)
قسمت نهم
وال استریت در دنیا تنها مکانی است که رولزرویس سوارها به آن جا می روند تا نظر متروسوارها را جویا شوند
وارن همیشه به این نکته غریب اندیشیده است که چرا اهالی بسیار موفق و باهوش کسب وکار،که عمری گذرانده و پول های کلان گرد آورده اند،از کارگزارانی نظر می پذیرند که خود بیش از دیگران محتاج مشورتند. راستی اگر نظر این کارگزاران این همه نقش دارد پس چرا خودشان ثرتمند نمی شوند؟ آیاجز این است که ثروت آن ها از راه کاربست نظرشان درباره ی خرید این یا آن سهام به دست نمی آید بلکه حاصل صورت حساب هایی است که برای مشتاقان سرمایه گذاری صادرمی کنند؟ باید از کسانی که می خواهند با استفاده از پول خودت ،تورا پول دار کنندبپرهیزی، به خصوص وقتی فروختن سهام بیشتر به تو مساوی است با پول دار شدن آن ها.این جماعت تقریبا همیشه می کوشند از پول تو برای پروتمند کردن خود استفاده کنند.واگر پول تورا هدر دادند؟ در این صورت تورا رها می کنند ویقه ی دیگری را می چسبند وبه او نظر می فروشند.
وارن به اندازه ی با علایق واقعی وال استریت آشناست که حتی حاضر نیست نگاهی به برآوردها وتصویرهای ساخته وپرداخته ی تحلیل گران از وضع فلان کسب وکار بکنند زیرا،کسب وکار بد باشد یا خوب ،برآوردها وتصویرهای این جماعت همیشه امید بخش وروشن است.
قسمت دهم
سعادت و درآمد دو امر جدا از هم است
وارن هیچ گاه خوشبختی را با مال دار بودن خلط نمی کند. مادرباره ی کسی سخن می گوییم که هنوز با دوستان دوران مدرسه دم خوراست و هنوز در همان جایی زندگی می کند که در آن بالیده است.در اصل ،پول کیستی او را عوض نکرده است.یک بـار دانشجویان کالج از اوپرسیده بودند موفقیت چیست،و او پاسخ داده بود مورد مهر کسانی واقع شدن که از آن ها توقع مهر داری.می توان ثروتمندترین انسان جهان بود،اما بی مهر خانواده و دوستان ،فقیر ترین انسان ها هم می توان بود.
دیدگاهتان را بنویسید