آموزه های وارن بافت – کسب و کار (قسمت 31 و 32)
قسمت سی و یکم
در کسب وکار پر زحمت به محض حل یک مسئله، مسئله ی دیگری بروز می کند. در آشپز خانه هیچ وقت فقط یک سوسک پیدا نمی شود.
کسب وکاری که پایه و مایه ی اقتصادی ندارد و عملکردش بد است قایقی است کندرو که مقصد ندارد و سرمایه را مدت های طولانی حبس می کند.
اگر رقابت شدید طبیعت آن کسب و کار باشد حاشیه ی سود و در آمد آن ناچیز خواهد بود و به طور دایم سرمایه می طلبد تا برای حفظ قدرت رقابت خود را روزآمد کند. اگر برای رقابت چاره ای جز تغییر دایم فر آورده های خود نداشته باشد مشکل دیگری بر مشکلاتش افزوده می شود: تهیه ی منابع مالی برای هر پژوهش وابداع مثال اگر یک شرکت خودرو ساز تصمیم به تغییر خط تولید خود بگیرد باید میلیاردها صرف باز تجهیز کارخانه کند.یک پیش بینی غلط چه بسا سبب ورشکستگی کل عملیات می شود.
همه ی این ها سرمایه بر و سرمایه خور است که اگر نبود امکان داشت از آن سرمایه ها برای افزایش درآمد –مثل گسترش عملیات ،خرید کسب وکارهای جدید، یا خرید سهام –استفاده کرد. این قبیل بحران های دایم ناشی از نداشتن حاشیه ی سود و ناچیز بودن درآمد به منزله ی کش مکش دایم با هزینه هاست و اگر ارزانی نیروی کار آن سوی اقیانوس را نیز به مسئله ی رقابت اضافه کنیم آن گاه می فهمیم که کسب و کار مربوطه در شکل کنونی آن دیگر منطق و توجیه اقتصادی ندارد.
در قمار سرمایه گذاری بلند مدت ،بهتر است از این گونه کسب وکارها دور شود. وارن هم از آن ها می ترسد چنان که از طاعون می ترسد گرچه بازار سهام ذره ذره و رفته رفته به امثال اوسود می رساند.
قسمت سی و دوم
همیشه می توان با کاستن از کیفیت کالا وارد بازار تنگ دستان شد، اما بازگشت به بازار فراخ دستان آسان نخواهد بود.
پاره ای از فراورده ها در ذهن ما جایی را تصرف می کنند این ها فرآورده های نامی هستند و وقتی نیاز خاصی داریم یاد آن ها می افتیم. کلینکس،ریگلیز،دیزنی و کوکا همگی از این دسته اند و گوشه ای از ذهن مصرف کننده را در اختیار دارند.
مصرف کننده از کالایی که در ذهنش جا خوش کرده توقعاتی دارد و چون این کالا ها همگی آن توقعات را برآورده می کنند تولید کنندگان بهای بیشتری از مصرف کننده طلب می کنند. تولیدکنندگان میلیون ها خرج می کنند تا کالاهای آن ها چنین جایگاهی پیدا کنند.
با این همه اگر تولید کننده ای به بهانه ی افزودن برسود از کیفیت کالای خود بکاهد با این خطر هولناک رودر رو می شود که کالایش از ذهن مصرف کننده خارج شود.همه شاهد این پدیده بوده ایم: جنس مرغوبی را مصرف می کرده ایم پس از چندی تولید کننده از کیفیت آن می کاهد و ما دیگر آن را نمی خریم وقتی چنین اتفاقی برای تولید کننده افتاد دیگر نمی تواند راه رفته را برگردد زیرا حالا خاطره بدی که از مصرف این جنس پیدا کرده گوشه ذهنش جاگیر می شود.
دیدگاهتان را بنویسید