سه اصل تجربی موفقیت در بازار سهام
1-همیشه برای سود کردن فرصت هست: اما این قاعده در عمل به چه معنی است؟
اول اینکه هیچ وقت نباید سعی کنیم تحت هر شرایطی سهم بخریم… مثلا شاید بارها این جمله را با خود تکرار کرده باشیم که نکند از سهم جا بمونم… اگر این جمله بر سایر دلایل ما برای خرید سایه بیافکند یا بدتر از آن دلیل اصلی ما شود، قطعا دچار خطا خواهیم شد. اما چرا؟ این جمله در شرایطی گفته میشود که هیجانی در بازار یا در نماد مربوطه بوجود آمده است و ما تحت تاثیر این هیجان اقدام به تصمیم گیری میکنیم (در واقع قدرت فکر کردن از ما گرفته میشود). البته شاید در آن لحظه از قضا و از بخت خوبمان در نقطه درستی اقدام به خرید کرده باشیم (مثلا به هنگام شکست یک خط روند که با حجم بالای معامله و معاملات برقآسا همراه باشد)، اما به اعتقاد من اقدام هیجانی به هر حال نتیجه منفی خود را روی معامله گر خواهد گذاشت و همانطور که با هیجان خریده با هیجان هم میفروشد. در واقع از آنجایی که سابقه ذهنی خرید او بر مبنای هیجان بوده است (نه دلایل محکمتر)، اسیر جو حاکم شده و اقدام به فروش میکند یعنی هیجان در خرید باعث هیجان در فروش خواهد شد و این باعث میشود حتی یک معامله خوب که نقطه ورود خوبی داشته است، با نقطه خروج بد عملا یک سرمایهگذاری ناموفق میشود. جالب اینکه اثر ذهنی نامطلوب این اقدام برای معاملهگر به زودی تمام نخواهد شد و مدتی طول خواهد کشید تا اثر آن از بین برود. دوم اینکه همیشه سهمهایی وجود خواهند داشت که مناسب خرید باشند، پس بهترین کار صبر و انتخاب با حوصله سهم و سپس اقدام به خرید است. شاید برایتان جالب باشد عقیدهای رو که بنده خیلی باهاش تونستم ارتباط برقرار کنم براتون بازگو کنم: اینکه همیشه سهم خوب برای خرید هست حتی در شدیدترین بازارهای مثبت؛واقعا دلیلش چیست؟
دلیلش ساده است اونهم یک قاعده کلی هست که فروشنده همیشه هست اما خریدار همیشه وجود ندارد.
2-فروشنده همیشه وجود دارد، اما خریدار همیشه وجود ندارد:
بگذارید ببینیم این قاعده به چه معنی است. یک فروشنده به سه دلیل اصلی اقدام به فروش میکنه: رسیدن به سود مورد انتظار ، جلوگیری از ضرر بیش از حد قابل تحمل ، نیاز به پول.خوب اگر به این سه دلیل نگاه کنیم میبینیم که در روندهای صعودی دلیل اول و در روندهای نزولی عامل دوم فروشنده خلق میکنند. عامل سوم هم که همیشه میتواند وجود داشته باشد. گاهی میبینیم یا میشنویم که چرا فلان شخص حقوقی وقتی یک سهم صفهای خرید آنچنانی داره اقدام به فروش میکند؟ این سوال عجیب تر میشود وقتی میبینیم مثلا به لحاظ تکنیکال این سهم اهداف بالاتری داره و چطور ممکن است یک حقوقی این موضوع رو نداند و ما بدونیم… البته شاید آن حقوقی این موضوع رو نداند ولی در واقع دلیلش این هست که اون شخص حقوقی که قصد شناسایی سود دارد و حجم مورد نظر فروشش هم بالاست؛ بنابراین، نمیتواند صبر کند در قلهای که بسیاری از فعالین بازار نسبت به آن آگاهی دارند اقدام به فروش کند …پس مجبور هست در میانه راه و به تدریج این کار را بکند. خب اما چرا خریدار همیشه وجود ندارد؟ دلیل آوردن برای این موضوع بسیار مفصله. در یک بازار نزولی خریدارها بدنبال خرید در قیمتهای پایین تر هستند و این یعنی کاهش خریدار. در یک بازار صعودی خریدارها پس از مدتی به دلیل رشد بازار در خریدهایشان دچار تردید میشوند و در بازارهای خنثی و خسته کننده سرمایهگذاران به دنبال فرصتهای سرمایهگذاری خارج از بازار میروند تا زمان را از دست ندهند و همه این دلایل باعث میشود برای به وجود آمدن خریدار نیاز به گذشت زمان باشد که خود به معنای آن است که در فواصلی از زمان میزان خریداران کاهش مییابد. به طور کلی شاید منشا اصلی همه دلایل جمله زیر باشد: خریداران برای خرید دنبال دلیل و مدرک و شواهد مثبت میگردند وبا تردید و نگاهی شکاک به تحلیل میپردازند. اما در فروش معمولا کمتر دنبال دلیل هستیم چرا که یا میخواهیم لذت سود را ببریم یا میخواهیم خود را از تلخی ضرر نجات دهیم.
3-همه افراد نمیتوانند در کف قیمتی بخرند و در پیک قیمتی بفروشند:
این قاعده نیازی به اثبات ندارد و واقعیتی است که در تمامی بازارهای مالی رخ میدهد. اما چرا باید به آن توجه کنیم؟ سرمایهگذاری را در نظر بگیرید که به هر روشی نسبت به نقطه کف قیمتی آگاهی پیدا کرده، اصرار او بر خرید در آن نقطه و عدم وقوع این رخداد باعث میشود که او با تعصبی که ناشی از اعتقادش به آن کف قیمتی بوده است در قیمتهای بالاتر، وقتی حرکت صعودی شروع میشود، اقدام به خرید نمیکند. همینجا کمی مکث کنید؛ ببینید چند بار این اتفاق برای شما افتاده است؟ مشابه این موضوع در یک روند صعودی و نزدیک شدن به سقف قیمتی هم رخ میدهد. واقعا چند بار شده است چون نتوانستهایم در پیک قیمت بفروشیم و اصرار و تعصب بر آن باعث شده سودمان کاهش یافته یا به کلی زائل شود؟
پرهیز از تعصب درخرید در کف قیمت و فروش در سقف قیمت به نظر بنده یکی از عوامل موفقیت در بازار سهام است. جالبه که این قاعده سوم به دو قاعده اول مربوطه، مثلا تعصب در خرید در کف قیمتی یک دلیلش برای معاملهگر این هست که نکند در قیمتهای بالاتر نتوانم بخرم (قاعده دوم فراموش شده)؛ تعصبی که ممکن است نتیجه اش شکست رو به پایین کف حمایتی باشد. همچنین دلیل دیگر میتواند فراموش کردن قاعده اول باشد کهای کاش با خودمان بگوییم: بر فرض که جا موندم مگر فقط همین یک فرصت در تمام دنیا برای سود کردن من گذاشته شده است؟ … با این طرز فکر از هیجانات نامربوط خلاص شده و خیلی راحت تر به سراغ بررسی گزینه سرمایهگذاری بعدی میرویم.
دیدگاهتان را بنویسید